...خاطرات خیس...

از حمیدرضای عزیزم می نویسم...به تو نزدیکمو دوری...مثه بارون پشت شیشه...

...خاطرات خیس...

از حمیدرضای عزیزم می نویسم...به تو نزدیکمو دوری...مثه بارون پشت شیشه...

در جوار حرم ملکوتی...

((به نام خدا)) من از پشــــت شبــــہای بی خــــاطره***من از پشـــت زنــــدان غم آمــــدم***من از آرزوهاے دور و دراز***من ازخــواب چشمان نــــم آمــــدم***تو تعبیر رویاےنادیده ایے***تو نورے کہ بر ســــایہ تابیده ایے***مرا با نگاهـــت به دریا ببر***مرا تا تماشاے فردا ببر***دلم قطره اے بی تپش در سراب***مرا تا تکاپوے دریـــا ببــر*** سلام_الان مشهدم و با گوشی اومدم نت این مدت نه دلم میخواست نه میشد بیام نت،ولی برای همه دوستان عزیز دعا کردم و میکنم برای خودتون و خونوادتون برآورده شدن حاجات وشادی و سلامتی و آرزو کردم...تنها لذت این سفرتاکنون،دردودل با امام رضا(ع)بود..با اینکه یزدوکرمانم رفتیم و بابام مارو برد جاهای دیدنی اما هیچ کدوم جز مشهد برام لذتبخش نبود چون دل خوشی نداشتم،احساسم لحظه تحویل سال غیرقابل توصیف بود...خیلی شلوغ بود،ولی همه آروم بودن توچشای همه اشک بود،با این اوصاف تو چشمای همه یه شوق وشادی خاصی بود..بی نظیر بود..وجالبتر از همه دیدار زائران رضوی با مقام معظم رهبری بود که خیلی برام لذت بخش بود شاید آرامش و نورانیت ایشون رو نشه توی قاب تلوزیون فهمید ولی واقعأ خاطره ی خوبی بود برام...امسال قسمتم شد تو سفراجباری که به یزد داشتم تشییع پیکر یه شهیدم ببینم...امروز3فروردین بود..امشب تولد حمیدمه...تولدعزیزترین شخص زندگیم...ولی اون کجا و من کجا..؟!سعی کردم تا جایی که بشه امروز تو حرم قرآن بخونم..آخه این بهترین هدیه ای بود که میشد بهش بدم..دوست داشتم آپ تولدتشو تو مشهد روبه حرم رضوی بنویسم..اینمدت حرم خیلی شلوغ بود ومن فقط3بار قسمت شد که دستم به ضریحش برسه... این1سال آرامش نداشتم خداخیلی کمکم کرد..یادش بخیر...روزای بی نظیر عمرم که فقط۱سال و۷ماه دووم داشت..اینروزا یه خبرخوبم شنیدم،قربون حمیدرضام بشم که توروزای خاص اون بهترین هدیه ها نصیبم میشه...قراره استخدام بشم و1 هفته بعد13 کارمو شروع کنم.2شیفته،از8صبح تا ۲بعدازظهر و از5تا 8شب...دوست دارم خسته شم،دوست دارم انقدسرگرم شم که به هیچی فکر نکنم..دوست دارم شب که میرسم خونه هنوزسرمو نذاشتم زمین خواب برم..عذاب نکشم،آروم بخوابم..دوست داشتم برا تولدش سنگ تموم بذارم فقط من باشم و اون... دوست داشتم۲۵سالگیشو جشن بگیرم براش،بگم تولدت مبارک حمیدرضای عزیزم..کادوبخرم،با خنده هاش آسمونی شم..خدایا...دلم تنگ شده براش..خیلی...