بسمـہ تعالے،،،
دوباره سربہ ســـرم میگذارد این بــــاران/بہ دست شعر ترم میسپارد این باران/خــــداے من،چه سرآغاز روشنے دارد.../همیشـــہ میشود آیا ببارد این باران...دیشبم بارون بارید رضا...شب تولدت... مشهد نه ها...شهر خودمون...خیس شدی رضا...تو خیس بارون و منم خیس اشکام.../آن روز بارانے/من و ابر،باهم گریستیم.../اشک و باران.../اماتو نیز گریستے/من از ابر دیده ام/اما تو.../از ابر باران.../ بهار زندگیم...عیدی من...بدون تو مگه بهاری ام هست..؟عیدی ام هست..؟دوست داشتم لامپا رو خاموش کنم وقتی اومدی خونه در و از روت باز نکنم وقتی باز کردم برم در اتاق و ببندم و یکم اذیتت کنم...بعد کیک بمالم به موهات... دوست داشتم چشات و بگیرم...شمعتو2تای فوت کنیم ...کیک بذارم دهنت... ازت عکس بگیرم...قابش کنم...دوست داشتم برا سنگ صبورم...سنگ تموم بذارم.../آسمان همچو دل من.../خیسه خیس از این جدایے.../بر لبم نام تو دارم... اے بہــــار من کجایے...؟