...خاطرات خیس...

از حمیدرضای عزیزم می نویسم...به تو نزدیکمو دوری...مثه بارون پشت شیشه...

...خاطرات خیس...

از حمیدرضای عزیزم می نویسم...به تو نزدیکمو دوری...مثه بارون پشت شیشه...

حق من این نبود...

**بسمی تعالی**منو ببر به دنیامو،به اون حسا که میخوامو/به اون شبا که خندونم،که تقدیر و نمیدونم/ازین اشکی که میلرزه،من و ببر به اون لحظه/به اون ترانه ی شادی،که تو یاد من افتادی/به احساسی که درگیره،به حرفی که نفس گیره/ازین دنیا که بی ذوقه، من و ببر به اون موقع/ازین دوری طولانی،من و ببر به دورانی/که هرلحظه،تو اونجایی/زیر بارون تنهایی/من و ببر به اون حالت،همون حرفا،همون ساعت.../به اندوه غروبی که،به دلشوره ی خوبی که/تو چشمام خیره میمونی،به من چیزی بفهمونی../منو ببر به دنیامو،به اون حسا که میخوامو/به اون شبا که خندونم،که تقدیر و نمیدونم...نمیدونم...** این شعر و خیلی دوست دارم...هرشب گوش میدم و خستم نمیشم!وقتی گوش میدم تموم خاطره ها میاد جلو چشام ... خیلی خستم...ازکار...از زندگی...دوست دارم تنها باشم...رو همه چی خط بکشم...بشم همون سمیه سابق...شاد...دوست دارم...حالاکه حمیدرضایی نیست...سمیه ایی ام نباشه...خاطرات خیسی نباشه...دنیایی نباشه... دوست دارم گریه کنم...برم بهش سربزنم...نمیذارن...کاشکی میشد همه بهونه های دل رو با کلمات به صف کرد و به زبون آورد...بسه دیگه سمیه...همه رو خسته کردم...ترجیه میدم اینروزا لال شم...چی رو بگم؟ وقتی کسی نمیفهمه...چی رو بگم وقتی کسی...خدایا دلم حمیدرضا میخواد همین...همونکه سنگ صبورم بود...همونکه 1ساله یادش رفته آیه آیه هایی که پای سفره عقدش خونده رو جاگذاشته...چه زود یادت رفت حمید...چه زود... گفتی شریک غم و شادیامی...گفتی کنارمی...پس کجایی..؟عزیزدلم پر از حرفم..پر ازگله...نوشتم نامه رو ،سپردمش دست خدا...تا برات بیارتش...حمید بخون..برای خدا بخون...بلند بلند بخون...بذار خدا خوب بشنوه...بذار خوب گریه کنه...شاید دلش سوخت...دلش سوخت و لحظه ایی تو رو پیشم فرستاد ...شاید... دلم زندگی میخواد...یه زندگی پراز شادی...پر خنده...مثه سابق...هیچکی نفهمید...تو چی؟فهمیدی؟...بعد تو دلم و به چی خوش کنم..؟کار؟ پول؟ دیدن زندگی شاد این و اون؟عروسی این و اون..؟حمیدرضا این حق من نبود...بخدا حق من نبود...حق تو این نبود...این همه تنهایی حق من و تو نبود...حمیدرضا این روزا ،این شبا، این دوری حق من نبود...حق منی که وفادارت بودم نبود...این روزای سخت و بی هدف حق یاست نبود...نبود...