...خاطرات خیس...

از حمیدرضای عزیزم می نویسم...به تو نزدیکمو دوری...مثه بارون پشت شیشه...

...خاطرات خیس...

از حمیدرضای عزیزم می نویسم...به تو نزدیکمو دوری...مثه بارون پشت شیشه...

سلام  چقدر دلم برات تنگ شده... دلم خیلی گرفته ها الان شد پنج سال...

از خاطرمم نرفتی.... 

حمیدرضای من... کاشکی بودی کاش.... اصلا تو یه چیز دیگه بودی همیشه کنارم بودی حتی نمیگفتی دروغگو ..دلم میسوزه ازین همه تنهایی... ازین همه قضاوت و تهمت .....خیلی تنها شدم ، اینجا خ خوبه چون فقط منو تو اییم چند ساله ک اینجا فقط منو تو اییم...

گفتم خیلیا میان غم تو کمتر شه ولی بیشتر شد...شد مث همون روزای اول.... همون روزای بهمن89

بهمن همیشه ماه زجر من بوده و  خواهد بود... حمیدرضا خستم ....

 چه بی وفا شدی.... 

نبسته ام ب کس دل....

نبسته کس به من دل ....

چو تخت پاره بر موج ...

رها رها رها من....